بسم الله الرحمن الرحیم
شب جمعه این هفته برای روایتگری در جمع اعضای مرکز رشد که به همت دکتر مصباح الهدی باقری کنی برای دانش آموختگان رشته مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام راه اندازی شده است دعوت شدم.مجموعه بابرکتی به نظر میرسد. خداوند به بانیانش جزای خیر دهد. مطالبی که برای این جلسه آماده بودم را در ادامه ذکر میکنم انشاالله مورد استفاده دوستان راوی قرار گیرد. التماس دعا
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را برای رضای خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوه بیانتها نکرد
عن عطیة العوفی قال خرجت مع جابر بن عبد الله الأنصاری زائرین قبر الحسین بن علی بن أبی طالب ع فلما وردنا کربلاء دنا جابر من شاطئ الفرات فاغتسل ثم أتزر بإزار و ارتدى بآخر ثم فتح صرة فیها سعد فنثرها على بدنه ثم لم یخط خطوة إلا ذکر الله تعالى حتى إذا دنا من القبر قال ألمِسْنیه فألمستُه فخر على القبر مغشیا علیه فرششت علیه شیئا من الماء فلما أفاق قال یا حسین ثلاثا ثم قال حبیب لا یجیب حبیبه ثم قال و أنى لک بالجواب و قد شحطت أوداجَکَ على أثباجک و فرق بین بدنک و رأسک.
¿ عظمت زیارت با پای پیاده و احادیث متعددی که در این زمینه ذکر شده است.
¿ مانور بزرگ شیعیان(علامات المؤمن) برای تحقق ظهور
o هر چه میتوانیم باید این آتش را تندتر کنیم.
فاشهد أنک ابن خاتم النبیین و ابن سید المؤمنین و ابن حلیف التقوى و سلیل الهدى و خامس أصحاب الکساء و ابن سید النقباء و ابن فاطمة سیدة النساء و ما لک لا تکون هکذا و قد غذتک کف سید المرسلین و ربیت فی حجر المتقین و رضعت من ثدی الإیمان و فطمت بالإسلام فطبت حیا و طبت میتا غیر أن قلوب المؤمنین غیر طیبة لفراقک و لا شاکة فی الخیرة لک فعلیک سلام الله و رضوانه و أشهد أنک مضیت على ما مضى علیه أخوک یحیى بن زکریا.
ثم جال بصره حول القبر و قال السلام علیکم أیتها الأرواح التی حلت بفناء الحسین و أناخت برحله و أشهد أنکم أقمتم الصلاة و آتیتم الزکاة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتى أتاکم الیقین و الذی بعث محمدا بالحق نبیا لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه.
قال عطیة: فقلت له یا جابر کیف و لم نهبط وادیا و لم نعل جبلا و لم نضرب بسیف و القوم قد فرق بین رؤوسهم و أبدانهم و أوتِمَتْ أولادهم و أُرْمِلت أزواجهم؟
فقال یا عطیة سمعت حبیبی رسول الله ص یقول من أحب قوما حشر معهم و من أحب عمل قوم أشرک فی عملهم و الذی بعث محمدا بالحق نبیا أن نیتی و نیة أصحابی على ما مضى علیه الحسین ع و أصحابه.
¿ روایت پیامبر خطاب به مرد بادیه نشین: المرء مع من احب.
¿ روایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بازگشت از جنگ جمل: وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَى مَا نَصَرَکَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِکَ فَقَالَ لَهُ ع [عَلِیٌّ ع] أَ هَوَى أَخِیکَ مَعَنَا؟ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِی عَسْکَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَیَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ یَقْوَى بِهِمُ الْإِیمَان.
¿ روایت امام رضا علیه السلام خطاب به ابن شبیب: یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقُلْ مَتَى ذَکَرْتَهُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً. یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
در راه رفتن به سمت کوفه: قال یا عطیة هل أوصیک و ما أظن أننی بعد هذه السفرة ملاقیک أحبب محب آل محمد ص ما أحبهم و أبغض مبغض آل محمد ما أبغضهم و إن کان صواما قواما(هر چند بسیار روزه گیر و نمازخوان باشد) و ارفق(مدارا کن) بمحب محمد و آل محمد فإنه إن تزل له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له أخرى بمحبتهم فإن محبهم یعود إلى الجنة و مبغضهم یعود إلى النار.(عماد الدین طبری(م 553)، بشارةالمصطفى، ص: 74-75)
¿ اثر محبت در ولایتپذیری و شبیه به محبوب شدن... از کجا بفهمیم که آیا محبتمان حقیقی است یا نه؟ با این ملاک که همه آنچه که داریم و نداریم را در راه محبوب فدا کنیم و بعد از آن هم خود را طلبکار محبوب ندانیم. بلکه از او ممنون باشیم که زمینه تجلی این محبت را برای ما فراهم کرد.
o شما فکر میکنید در کربلا بعد از امام حسین علیه السلام چه کسی از همه بیشتر قربانی داد و باز هم خود را مدیون محبوب میدانست؟
§ من میگویم زینبسلام الله علیها: بیایید قربانیهای زینب را با هم بشماریم: برادرش، برادرش، برادرش، برادرش، برادرش، فرزندش، فرزندش، برادرزادهاش، برادرزادهاش، برادرزادهاش... نمیتوانم بگویم چند برادر زاده و چند جگرگوشه از زینب در کربلا از او جدا شد....اما با همه این احوال از خداوند میخواهد که قربانی اش را بپذیرد... و میگوید خدایا هر آنچه دیدم زیبا بود...الحمدلله رب العالمین.
نظر |